در حاشیه اعتراضات اخیر در اورمیه و تبریز
کريم نورى
در اول خرداد اورمیه و تبریز جو امنیتی به خود گرفت و دو ارتجاع در مقابل هم قرار گرفتند. بهانه این آرایش نیروهای ضد جامعه، خشک شدن دریاچه اورمیه در سالگرد اعتراض مردم در آذربایجان علیه کاریکاتور روزنامه دولتی ایران بود. ارتجاع اسلامی یکی از سیاهترین حاکمیت هائی است که تاریخ بشریت شاهدش بوده است و در طول زندگی ننگین خودش جنایت های بیشماری را آفریده است. مردم هر جا فرجه ای دیده اند دست به اعتراض علیه این جانوران اسلامی زده اند و تلاش کرده اند سایه این بختک سیاه را از سر جامعه کوتاه کنند. مردم در آذربایجان هم از این امر مستثنی نیستند.
اما در طی سالهای اخیر ارتجاع دیگری درصحنه سیاسی آذربایجان تلاش کرده است بر اعتراضات به حق مردم علیه فقر، بیحقوقی٬ تبعیض و ستم ملی ردای "هویت طلبی" بدوزد. این کدخداهای خود گمارده خود از جنس جمهوری اسلامی هستند و مردم در آذربایجان بدرست دست رد بر فراخوانهای این نیروی ضد جامعه می زنند و خوب می دانند که تلاشهای این حضرات "از حب علی نیست بلکه از بغض معاویه است".
این نیروهای ضد جامعه همیشه تلاش کرده اند که خود را با آویزان کردن به اعتراضات به حق مردم و فعالین اجتماعی بر طبل نفرت ملی بکوبند و آتش بیار سیاست های ارتجاعی و تفرقه افکنانه حکومت اسلامی باشند. خواستهای فاشیستی و قومپرستانه این نیروهای ضد جامعه در میان افکار عمومی در آذربایجان جایی ندارد و مردم در آذربایجان بدرست اقبالی به این جست وخیزهای ناسیونالیستی از خود نشان نمی دهند. اول خرداد بهانه ای در دست بخشی از کدخداهای خود گمارده "حرکت ملی آذربایجان" بود که تلاش کردند با همت هیئت امنای مساجد و التماس از آخوند حسنی مرتجع ضرب شستی به برادران تازه سکولار شده خود بدهند.
فیلمهای منتشره از تظاهرات اورمیه به بهانه خشک شدن دریاچه اورمیه شدیدا بوی تعفن مذهب و ناسیونالیسم داشت و واقعا نفرت پراکنی و عقبماندگی این نیروی ضد جامعه را به نمایش می گذاشت. "هر کس کی بی طرفدی فاسدان دا بی شرفدی"٬ هر کس بی طرف است از فارسها هم بی شرفتر است! "دوروب باخان بی غیرت"٬ "یا حسین یا حسین"٬ این شعارها با مضمون "بی شرف و بی غیرت" سمپاتی هیچ آزادیخواهی را بر نمی انگیزد. پان فارسیم و پان ترکیسم دو روی یک سکه اند. در خشک شدن دریاچه اورمیه باید انگشت اتهام به سرمایه داری حاکم در ایران و حکومتش گردانده شود. تظاهرات اول خرداد در ارومیه شدیدا بوی مذهب و ناسیونالیسم داشت و اعتراضی به مسببین خشک شدن دریاچه اورمیه نبود. در عالم سیاست نمی توان رمانتیک و احساسی بود و تنها با دیدن تعدادی در خیابان جنبش اعتراضی مردم را دید و این ارتجاع را به حساب اعتراض مردم در آذربایجان نوشت.
مردم در آذربایجان به درست فاجعه زیست محیطی که خشک شدن دریاچه اورمیه می تواند بیافریند را عمیقا با حکومت اسلامی سرمایه و عملکرد آن عجین می بینند. مردم خوب می دانند کسانی که به بهانه دفاع از محیط زیست عملکرد نظام اسلامی سرمایه را فاکتور می گیرند شارلاتانهائی بیش نیستند. مردم در آذربایجان به درست دست رد بر سینه کسانی می زنند که از جنس همین حکومت هستند. سازماندهندگان تظاهرات اول خرداد تلاش کردند بر طبل نفرت و کینه "ملتهای ترک و فارس" بکوبند و به نفرت قومی دامن بزنند. مردم در آذربایجان اعتراض به حق خود علیه فقر و بیکاری، تخریب محیط زیست، ستم ملی را به جست و خیزهای نیروهای ارتجاعی "هویت طلب" گره نمی زنند. پاسخ تخریب محیط زیست و ستم ملی نه ارتجاع پان فارسیسم و نه ارتجاع پان ترکیسم است. پاسخ تخریب محیط زیست و ستم ملی را کارگران و کمونیسم کارگری می توانند بدهند. کمونیستها، طبقه کارگر و مردم آزادیخواه در آذربایجان دشمنان خود را می شناسند. *